علوم و معارف اسلامی

۳ مطلب با موضوع «اخلاق» ثبت شده است

جمعه, ۵ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۱۰ ب.ظ

رحمت خدا چه می شود؟

رحمت خدا چه می شود؟!

مردى از أبو ذر غِفارى سؤال کرد:

ما لَنا نَکْرَهُ الْمَوْتَ؟

قالَ: لِانَّکُمْ عَمَّرْتُمُ الدُّنْیا وَ خَرَّبْتُمُ الآخِرَةَ؛ فَتَکْرَهونَ أنْ تَنْتَقِلوا مِنْ عُمْرانٍ إلى خَرابٍ.

 «چرا مردن براى ما ناپسند است؟

أبو ذر در پاسخ گفت: به علّت آنکه شما دنیاى خود را آباد نموده و آخرت خود را خراب کرده‏اید؛ و البتّه بر شما ناگوار خواهد بود که از محلّ آباد و معمور به محلّ خراب و ویران کوچ کنید».

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۱۰
ابو علی
جمعه, ۵ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۰۴ ب.ظ

چرا دنیا نزد مردم محبوب است

چرا دنیا نزد مردم محبوب است؟

چرا دنیا محبوب است؟امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام فرمودند: 


الدُّنْیَا دَارُ غُرُورٍ وَ فَنَآءٍ، وَ مُلْتَقَى سَاعَةٍ وَ وَدَاعٍ، وَ النَّاسُ مُتَصَرِّفُونَ فِیهَا بَیْنَ وَردٍ وَ صَدْرٍ، وَ صَآئِرُونَ خَبَرًا بَعْدَ أَثَرٍ. غَایَةُ کُلِّ مُتَحَرِّکٍ سُکُونٌ، وَ نِهَایَةُ کُلِّ مُتَکَوِّنٍ أَنْ لَا یَکُونَ؛ فَإذَا کَانَ ذَلِکَ کَذَلِکَ، فَلِمَ التَّهَالُکُ عَلَى هَالِکٍ؟ وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا الدُّنْیَا تُطْلَبُ لِثَلَاثٍ: لِلْعِزِّ وَ الْغِنَى وَ الرَّاحَةِ؛ فَمَنْ قَنِعَ عَزَّ، وَ مَنْ زَهِدَ اسْتَغْنَى، وَ مَنْ قَلَّ سَعْیُهُ اسْتَرَاحَ.


 «دنیا خانه غرور و فنا و محلّ برخورد و ملاقات است یکساعت با همدیگر و سپس وداع و مفارقت از هم. مردم پیوسته در حرکت مى‏آیند و مى‏روند و دائماً دو دروازه دنیا باز، دسته‏اى وارد و دسته دیگر خارج مى‏شوند. و بعد از آنکه در دنیا اثرى بودند تبدیل به خبر مى‏گردند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۰۴
ابو علی
شنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۲۸ ب.ظ

احترام به مادر چه میکند ؟؟!!

داستانی را مرحوم علامه طهرانی در کتاب نور ملکوت قران ج 1 ص 141 الی 145 بیان فرموده اند که بنده خیلی لذت بردم و هر بار مطالعه می کنم برایم تازه گی دارد که بعضی افراد عجب برخورد هایی دارند.  داستان را کامل مطالعه کنید.          پشیمان نمی شوید.

 می فرماید: یکروز در طهران، براى خرید کتاب، به کتاب فروشى إسلامیّه که در خیابان بوذر جمهرى بود رفتم، ...  مردى در آن أنبار براى خرید کتاب آمده، و کمر بند چرمى خود را روى زمین پهن کرده بود؛ و مقدارى از کتابهاى ابتیاعى خود را بر روى کمربند چیده بود؛ از قبیل قرآن، و مفاتیح، و کلیله و دمنه، و بعضى از کتب قصص و رسائل عملیّه و مشغول بود تا بقیّه کتابهاى لازم را جمع کند؛ و بالاخره پس از إتمام کار، مجموع کتاب‏ها را که در حدود پنجاه عدد شد، در میان کمربند بست؛ و آماده براى خروج بود که: ناگهان گفت: حبیبم الله. طبیبم الله یارم. یارم. جونم. جونم.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۲۸
ابو علی